منوی اصلی


نویسندگان


لینک دوستان

تامل برانگیز

از الف تا ی برای تو

women

ترنم باران

هم نگاران

آهنگ

جشنواره ملی شعر الغدیر

تکه های دل

انجمن شعر دزفول

مرکز محافل و جشنواره ها حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی

کانون ادبیات داستانی دزفول

متیل

اخبار داستان

ادبیات

ققنوس خاکستری

خبر گذاری کتاب ایران

آیا مرجع مسابقات

فراخوان

فستیوال نیوز

فدک

کلمات عاشقانه ی خدا

قرآن و زندگی زیبای ما

پروانگی

مزرعه ی سبز

معاونت قرآن و عترت

ام الکتاب

داستان های قرآنی

شهر رمضان وبلاگ جامع قرآنی

اشعار قرآنی

وبلاگ قرآنی

وبلاگ قرآنی بینات

وبلاگ قرآنی کلام وحی

وبلاگ مذهبی قرآن پروژه

وبلاگ قرآنی ازشفت

وبلاگ قرآنی دانشگاه اصفهان

وبلاگ قرآنی اشراق

بزرگترین وبلاگ قرآنی

وبلاگ قرآنی افرا

قرآن بهار دل ها

وبلاگ قرآنی ریاحین

معرفی وبلاگ ها و وب سایت های قرآنی

هجدمین دوره ی سراسر مسابقات قرآن و عترت

دانلود رایگان نورالجنان

تحقیقات علوم و قرآن و حدیث

معجزات علمی قرآن

حضور قلب در نماز

جی پی اس موتور

جی پی اس مخفی خودرو

قالب بلاگفا

آمار بازدید

» تعداد بازديدها:
» کاربر: Admin

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 236
تعداد نظرات : 22
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


فال انبیاء

فال انبیاء

نیت کنید و اشاره فرمایید

آرشیو ماهانه


پیوند های روزانه


لوگوی ما

الفبای عترت


لوگوی دوستان



خداونداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

پنج شنبه 26 تير 1393

 
 
 
 
 
 
 
 


نوشته شده توسط نگار رحم خدا در ساعت 18:46



شب قدر

چهار شنبه 25 تير 1393



نوشته شده توسط نگار رحم خدا در ساعت 9:18



تقدیم به مردی که چاه او را می شنید.

چهار شنبه 25 تير 1393

یک عمر تماشای دری خون آلود

یادآوری حادثه ای سرخ و کبود

کم کم به علی بال پریدن می داد

ای تیغ نیازی به حضور تو نبود

قیمت آفتاب را نفهمیدند


مردم کوچه های خواب آلود چشم بیدار را نفهمیدند
مرد شب گریه های نخلستان، مرد پیکار را نفهمیدند

وصله های لباس و پاپوشش و یتیمان مست آغوشش
راز آن کیسه های بر دوشش در شب تار را نفهمیدند

مردم دل بریده از بعثت که فقط فکر آب و نان بودند
مثل اشراف عهد دقیانوس قصه غار را نفهمیدند

با تبر باغ را درو کردند حالی از باغبان نپرسیدند
خم به ابرویشان نیاوردند در و دیوار را نفهمیدند

نیمه شب بود و سایه ها آرام کوچه ها را خیس اشک می کردند
گفت مولا که زود برگردیم تا غم یار را نفهمیدند

لات هایی که عبدِود بودند ابتدا با «هُبل» بلی گفتند
بعد از آن هم که یا علی گفتند «أین عمار» را نفهمیدند

آخر قصه‌اش بهایی بود سوره انفطار جاری بود
عالملان قرائت و تفسیر شوق دیدار را نفهمیدند

کودکانی که باخبر بودند از همه روزه دارتر بودند
بس که لب تشنه سحر بودند وقت افطار را نفهمیدند

شعر از احمد علوی


بر آسمان شهر شما مردم این سایه مستدام نخواهد ماند
این می که در غدیر خم آماده است در جامتان مدام نخواهد ماند

چون برگه های باطله خواهد سوخت در گیرو دار زلزله خواهد مُرد
شعری که از امام نخواهد گفت شهری که با امام نخواهد ماند

مردی که جبرئیل به پابوسش لبریز السلام علیکم بود
در بین راه خانه و نخلستان در حسرت سلام نخواهد ماند

سرمست حاکمیتتان بودید او داغدار حکمیت بود
آنجا که حرف، حرف ابوموسی است از دین به غیر نام نخواهد ماند

وقتی نماز حربه دشمن شد مانند روز بر همه روشن شد
حتی نشانه های مسلمانی در مسجدالحرام نخواهد ماند

طوفان شقشقیه به راه افتاد تا آن نگاه خسته به ماه افتاد
دانست ماه از نفس افتاده در بند التیام نخواهد ماند

تا کربلا و علقمه در پیش است خون گریه های فاطمه در پیش است
ظلمی که از مدینه به راه افتاد در کوفه ناتمام نخواهد ماند

ای منکران بی خبر و سرمست مردی که پشت کعبه به او گرم است
بعد از حضور حیدری‌اش دیگر حرفی جز انتقام نخواهد ماند

شعر از احمد علوی

 



نوشته شده توسط نگار رحم خدا در ساعت 9:10



مولود کعبه

چهار شنبه 25 تير 1393

تقدیم به مرد شب گریه های نخلستان

حضرت علی (ع)

هر روز به یاد نخل خشکیده ات

در ام القری جهان

آب پا شی می کنم

گلدان کوچک باغچه ی مان

 شاید قد کشیدن آن،

مرحمی باشد بردلتنگي،

 خورشيد ویرانه های ردالشمس

گیرم که مشرکان،

 درهای خانه ی تورا همیشه بسته کنند!

در عجبم با چه سیمانی می خواهند،

 شکاف رکن یمانی بیت العتیق را پیوند زنند؟!...

لحظه ی اذان،

 بي جانم از شوق شنيدنت

در عجبم اما...

سکوت لب هایم،

 فریادت میزنند.

اندوه بي پايانم

 محو مي شود در سياهي چشمانم

  شرم دارم از برهنگي دستانم...

شرم دارم اما...

نفس در سينه حبس مي كنم،

به نماز مي ايستم...

توسط نگار رحم خدا   خرداد 91



نوشته شده توسط نگار رحم خدا در ساعت 9:8



کریم اهل بیت

یک شنبه 22 تير 1393

از عشق برایتان می گویم.ازمهربانی و بخشندگی.از مظلومیتی که دیده نشد.از عزیزی که حتی در خانه ی خودش غریب بود.مولای من امسال به خودم قول داده بودم که دلنوشته ی روز میلادت را زیبا بنویسم.امام چه کنم درد غم تو روی سینه ام، خیال کم شدن ندارد.ولی میخواهم نوشته ام را زیبا کنم.چون صاحب آن از جمال و جلال چیزی کم ندارد.دوست دارم کلماتی که روی کاغذ می آورم معنی وجود پر برکتت را به تصویر بکشاند نه نبودنت را.نبودنت را هر روز قبرستان بقیع با آفتاب سوزانش به یاد می آورد.اما بودنت خیلی چیزها  هارا به رخم می کشاند.از نوازش کودکان یتیم بی سرپناه گرفته تا عشق بازی بامعبود خویش.برگزیده ی خدا می خواهم از اشکی برایتان بگویم که خشک شده و بغضی که شکسته نشده و زبانی که بند آمده.نه برای اینکه نیستی نه، برای آنکه زبانم از وصف بودنت قاصر است.قلمم در به در دنبال جمله ای می گردد تا برکت بودنت را بیان کند اما انگار او هم می داند من کجا و سخن گفتن از کریم اهل بیت کجا...
آری او نیز آن را فهمیده است...
دلنوشته توسط نگار رحم خدا  تیر 93


نوشته شده توسط نگار رحم خدا در ساعت 2:32



ولادت حضرت امام حسن مجتبی مبارک

پنج شنبه 19 تير 1393

امام خوبیها سلام

دوست دارم در روز تولد باشکوهت عرض ادبی بکنم.اما  آنقدر شرمنده و روسیاهم که حتی انگار قلم نوشتنم نیز متوجه خالی دست هایم شده و توان نوشتن را از من ربوده است.امام عزیزم،دست های خالی ام را پشت سرم پنهان میکنم تا مبادا نگاه چشمان دلنوازت به خالی بودنشان بیفتدوقلب بخشنده ات را آزرده خاطر کند.کریم اهل بیت،هر سال به تو ومهربانیت قول میدهم که گناهان گذشته ام را جبران کنم و پاک بر سر سفره ی محبت و سخاوتت حاضر شوم.اما چه کنم،چه کنم که امسال از تمام سال ها رو سیاه ترم.آن قدر که از نوشتن برای تو احساس شرم میکنم.امام خوبی ها همیشه از زمانی که کودک بودم وقتی یاد مظلومی و غریبی تو می افتادم حلقه ی اشک چشمانم را فرا میگرفت و صدایم به لرزه می افتاد.بغضی گلویم را می فشارید و قطره های اشک آرام روی گونه هایم جاری می شد.ولی حالا پیش ساحت مقدس تو زبان باز میکنم و میگویم من کمتر از آنم که از مظلومیت و غریبی تو سخن بگویم.من کجا و لب باز کردن و گفتن از کریم اهل بیت کجا!لال باد آن زبانی که مظلومیتت را فهمید اما گناهانش را تکرار کرد.لال باد آن زبانی که با تو عهدی بست اما به عهدش وفا نکرد.فرزند مولود کعبه دوست داشتم در روز به دنیا آمدنت زیبا بنویسم و زیبا سخن بگویم اما چه کنم که انگار قلمم روسیاهی مرا بیشتر از خودم درک میکند و نوشته ی مرا سیاه و غبار آلود میکند.شرمنده ام کریم اهل بیت شرمنده...

اما باز ایمان دارم به سخاوت و قلب بخشنده ات.وباز با تو پیمان عشق را تکرار میکنم.باز امید دارم باز ...

دل نوشته توسط نگار رحم خدا  مرداد 92

 



نوشته شده توسط نگار رحم خدا در ساعت 20:11



شهادت حضرن خدیجه تسلیت باد

چهار شنبه 18 تير 1393



نوشته شده توسط نگار رحم خدا در ساعت 20:8



زندگی

یک شنبه 15 تير 1393



نوشته شده توسط نگار رحم خدا در ساعت 18:24



گاهی.....

یک شنبه 15 تير 1393



نوشته شده توسط نگار رحم خدا در ساعت 18:23



پاک و منزه است خدا

یک شنبه 15 تير 1393



نوشته شده توسط نگار رحم خدا در ساعت 18:9



ماه مبارک رمضان

یک شنبه 8 تير 1393

 

اس ام اس تبریک ماه مبارک رمضان

 

السلام علیک یا شهر الله الاکبر و یا عید اولیائه

در ماه پر خیر و برکت رمضان برایتان قبولی طاعات و عبادات را آرزومندم ...

التماس دعا



نوشته شده توسط نگار رحم خدا در ساعت 18:10



سبحان الله

پنج شنبه 5 تير 1393

و البته این نکته که نسبت آب به خشکی در بدن انسان هم دو سوم به یک سوم است یعنی معادل و حدود هم عدد!


نوشته شده توسط نگار رحم خدا در ساعت 19:47



درباره



هدف از این وبلاگ ایجاد فضایی روح انگیز و قرآنی وزمینه ای برای ترویج و توسعه و گسترش کتاب خدا


مطالب پیشین

زیباتر از اینم مگه می شه
مهر پدری
مادر قهرمان
سال نو مبارک
انگار که پاییزم
حریم من
ذات
مهمان امام حسین (ع)
سختی ها
نشانه هایی از قدرت خدا
من کیستم؟
به نام خدا
آیا؟
بگو یا ابوالفضل
فرا رسیدن ماه محرم تسلیت باد
رابطه
یتیم
عید غدیر مبارک
مسابقه ی بزرگ غدیر
خطبه ی غدیر




Powered By LOXBLOG.COM Copyright © 2009 by alefbayeetrat