تقدیم به مرد شب گریه های نخلستان
حضرت علی (ع)
هر روز به یاد نخل خشکیده ات
در ام القری جهان
آب پا شی می کنم
گلدان کوچک باغچه ی مان
شاید قد کشیدن آن،
مرحمی باشد بردلتنگي،
خورشيد ویرانه های ردالشمس
گیرم که مشرکان،
درهای خانه ی تورا همیشه بسته کنند!
در عجبم با چه سیمانی می خواهند،
شکاف رکن یمانی بیت العتیق را پیوند زنند؟!...
لحظه ی اذان،
بي جانم از شوق شنيدنت
در عجبم اما...
سکوت لب هایم،
فریادت میزنند.
اندوه بي پايانم
محو مي شود در سياهي چشمانم
شرم دارم از برهنگي دستانم...
شرم دارم اما...
نفس در سينه حبس مي كنم،
به نماز مي ايستم...
توسط نگار رحم خدا خرداد 91